دهمین سال ایجاد وبلاگ

ساخت وبلاگ

سلام

دقیقا ده سال پیش چنین روزی دهم بهمن 1391 تصمیم گرفتم که یه وبلاگ درست کنم

اون موقع ها هنور تلگرام و اینستا یا نبودن یا اگه بودن تو بورس نبودن

وبلاگ بیشتر متقاضی داشت

خب با اینکه در شبکه های مجازی دیگه هم هستم ولی وبلاگ رو دوست دارم

یه داستانی بود یه مغازه دار صاحب چند کارخانه شده بود ولی مغازه خودشو حفظ کرد

و هفته ای یه روز میومد در مغازه گفت می خوام یادم باشه از کجا به کجا رسیدم

و حرف اخر اینکه 27 سال پیش 7 بهمن هم شروع درس من در کاشان هست

روزهای اتوبوس های قدیم، دانشگاه شهر دور، خوابگاه، خونه دانشجویی، غذای رستوران،

دوستهایی که بیشترشونو نمیدونم کجان چکار میکنن،

از تبریز از مشهد از اصفهان از همدان از اسفراین از قم از شیراز و ... چقدر دلم می خواد ببینمشون

استاد عزیزم مهندس مروجی، مهندس پیوسته، مهندس طرفدار

که از دستم ذله شده بودن اینقدر ازشون سوال می کردم

می گفتن تو چقدر علاقه داری و من ته دلم که میدونستم علاقه ندارم (فاجعه نظام اموزشی)

کارگاه ماشین ابزار، کارگاه ریخته گری،

صدای بلندگوی خوابگاه وقتی که تلفن می زد : اقای سعیدی نژاد تلفن

پرسنل سرو صبحانه که اسمشو یادم نیست ولی بچه ها چاملی صداش می زدن

موهام که معنی حسرت رو در دل خیلیها زنده کرد (به گفته دیگران)

انصراف از دانشگاه که خیلی زود پشیمون شدم و برگشتم

و (ام یو) که روزگار نذاشت برام

دلتنگی هام و دوری از شهر و خانواده و ...

ترم چهار که خونه اجاره ای داشتیم م یه ضبط بود که یه ذره نوار رو تندتر می خوند

یادمه صدای هایده که نازک (زیر) بود نازک ترش کرد هنوز طنینش تو گوشمه . (موزیک که امشب شب عیده)

گلهای غربت

اخر هفته های تنها چون بیشترشون اصفهانی بودن می رفتن و من تنها می موندم

یه شب ساعت دو نصفه شب دیدم در صدا کرد مختار( دوست شهرکردی من) خوابش نگرفت اومد پیشم با دوستاش

یادش بخیر

منو باش اومدم از وبلاگ بنویسم که از دانشگاه سر در اوردم

مدیریت عاشقانه ...
ما را در سایت مدیریت عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mitahaa بازدید : 79 تاريخ : سه شنبه 11 بهمن 1401 ساعت: 13:29